کد مطلب:274766 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:250

حکمت شهادت
محمد بن ابراهیم بن اسحاق طالقانی (ره) ما را خبر داد: و گفت من با جمعی كه علی بن عیسی قصری نیز با آنها بود، در خدمت شیخ ابوالقاسم حسین بن روح قدس الله روحه بودیم. مردی به او رو كرد و گفت: من می خواهم از شما چیزی بپرسم. فرمود: بپرس هر چه می خواهی. آن مرد گفت: به من بگو آیا حسین بن علی (علیهما السلام) ولی خدا بود؟ گفت: آری. آن مرد گفت: آیا قاتل حسین بن علی (علیهما السلام) دشمن خدا بود؟ گفت: آری. آن مرد گفت: آیا رواست كه خدای بزرگ و بلند مرتبه دشمن خود را بر دوست خود چیره گرداند؟ ابوالقاسم حسین بن روح [نوبختی] به او گفت: آنچه من به تو می گویم، بفهم ابدان: همانا خدای بزرگ و بلند مرتبه مردم را به گونه مشاهده با دیدگان طرف خطاب نمی سازد، و رو در روی با آنان با ایشان سخن نمی گوید. ولی (خدای) بلند مرتبه است جلالت و بزرگیش، برای ایشان رسولانی از جنس خودشان و همتایشان در خلق، بشرهائی را به سویشان برانگیخت، كه مانند آنها بشر



[ صفحه 167]



بودند. و اگر رسولانی غیر از جنس بشر و به صورت دیگر برای آنها می فرستاد، (مردم) از او می گریختند و (چیزی را) از او نمی پذیرفتند. چون فرستادگان خدا نزد ایشان آمدند، در حالی كه از جنس خودشان بودند، و غذا می خوردند، و در بازارها می گردیدند، باز هم گفتند: شما بسان ما بشر می باشید، و از شما نمی پذیریم تا این كه معجعزه ای ببیاورید، كه ما از آوردن آن ناتوان باشیم، و بدانیم كه شما از میان ما اختصاص به رسالت خدا دارید، (زیرا) كاری انجام می دهید كه ما از آن ناتوانیم. و خدا برای آنها معجزاتی قرار داد كه بشر از (آوردن) آنها ناتوان است. یكی از ایشان پس از تبلیغ و دعوت (به خدا) طوفان را آورد، و همه طغیانگران و سركشان و سرباز زنندگان غرق شدند. و یكی از ایشان در آتش انداخته شد، و آتش (برایش) سرد و سلامت و آسایش گردید. و یكی از ایشان كسی بود كه از میان سنگ خارا، ماده شتری را برون آورد، و از پستانش شیر را روان كرد. و یكی از ایشان فردی بود كه (خدا) برایش دریا شكافت و از (میان) سنگ، چشمه ها برای او روان كرد، و عصای خشك او را برایش اژدهائی كرد، كه افسون آنها را بلعید. و یكی از ایشان شخصی بود كه كور و مبتلای به برص را بهبود بخشید، و به اجازه خدا مرده را زنده كرد، و بدانچه كه می خوردند و در خانه های خویش می اندوختند، بدانان خبر



[ صفحه 169]



می داد. و یكی از ایشان فردی بود كه برایش ماه بشكافت، و چهارپایانی چون شتر و گرگ و... با او سخن گفتند. چون (پیامبران) این كارها را انجام دادند كه خلق از كار ایشان و آوردن مثل آن ناتوان بودند، و نتوانستند بسان آنها را بیاورند، از تقدیر خدای عز و جل و لطفی كه به بندگانش دارد و حكمتی كه (در كارهایش وجود دارد)، این بود كه: پیغمبران خویش را با این قدرت و معجزاتی كه دارند، گاهی آنان را چیره و غالب قرار دهد، و گاهی شكست خورده و مغلوب، گاهی قاهر باشند، و گاهی مقهور. كه اگر خدا آنها را در همه حال غالب و چیره قرار می داد، و آنان گرفتاری نمی داشتند و خواری نمی دیدند، مردم آنان را معبودهائی جز خدا قرار می دادند، و فضیلت صبرشان بر بلا و محنت و امتحان شناخته نمی شد. ولی خدای عز و جل احوال آنها را در این زمینه چون دیگران قرار داد، تا در حال محنت و گرفتاری شكیبائی ورزند، و در حال عافیت و چیرگی بر دشمن شكر كنند، و در هر حال فروتن باشند، و گردن فرازی و تكبر نورزند، و مردم بدانند كه آنها نیز معبود< دارند كه او آفریننده و مدبر آنهاست، و او را بپرستند، و از فرستادگانش فرمان برند، و حجت خدا در باره كسانی كه نسبت بدیشان از حد (بندگی) تجاوز می كنند، ثابت گردد. (و نیز) در باره كسانی كه نسبت بدیشان ادعای پروردگاری می كنند، و یا سرپیچی كرده و یا مخالفت می ورزند، و عصیانگری می كنند، و



[ صفحه 171]



منكر دستوراتی می شوند كه فرستادگان و پیامبران (خدا) علیهم السلام آورده اند (بر آنان حجت خدا تمام شود). تا این كه هر كه نابود می شود از روی بینه و روشنی نابود شود، و هر كه زنده (و هدایت) می شود از روی بینه و روشنی زنده (و هدایت) گردد. محمد بن ابراهیم بن اسحاق گفت: فردا دوباره خدمت شیخ ابوالقاسم حسین بن روح رفتم در حالی كه با خود می گفتم: آیا آنچه را كه دیروز برای ما گفت از پیش خود بیان می داشت؟ كه بدون پرسش به من رو كرد و گفت: ای محمد بن ابراهیم اگر از آسمان پرتاب شوم، و مرا پرندگان بربایند، و باد مرا در دره عمیقی بیفكند، برای من دوست داشتنی تر است از این كه در دین خدا بنظر خودم یا از پیش خود چیزی بگویم، بلكه این گفتار من [بر گرفته] از اصل است، و از حضرت حجت - كه درود و سلام خدا بر او باد - شنیده شده است.



[ صفحه 173]